جدول جو
جدول جو

معنی خار درودن - جستجوی لغت در جدول جو

خار درودن
(کَ دَ)
پاک کردن باغ و بوستان از خار. کندن و پیراستن مزرعه از خار:
خار ترم که تازه ز باغم دروده اند
محروم بوستانم و مردودآتشم.
فصیحی هروی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَخوَرْ / خُرْ دَ)
خوردن خار. چریدن خار. تغذیه از خار کردن. مکالبه که آن خار خوردن شتر است. (منتهی الارب) :
اشتر آمد این وجود خارخوار
مصطفی زادی بر این اشتر سوار.
مولوی.
حاجی تو نیستی شتر است از برای آنک
بیچاره خار میخورد و بار میبرد
سعدی (گلستان چ یوسفی ص 159).
، تحمل ناراحتی و سختی از چیزی کردن. غرامت چیزی بردن که از آن چیز غنیمت برده شده باشد یابرده شود:
درختی که پیوسته بارش خوری
تحمل کن آنگه که خارش خوری.
سعدی (بوستان).
برند از برای دلی بارها
خورند از برای گلی خارها.
سعدی (بوستان).
به گلبنی برسیدم مجال صبر ندیدم
گلی تمام نچیدم هزار خار بخوردم.
سعدی (طیبات).
بپرسیدند کز طفلان خوری خار
ز پیران کین کشی چون باشد اینکار.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از خار کردن
تصویر خار کردن
مو را با شانه خار کردن، از هم جدا کردن موهای ژولیده
فرهنگ لغت هوشیار